آرینآرین، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما آرین

باغ بهشت مهرشهر

روز جمعه به یکی از باغهای مهرشهر رفته بودیم و سفارش چای داده بودیم. وقتی آوردن خیلی مراقب بودیم که آرین خودشو نسوزونه و از تخمه ها برنداره بخوره ولی..... آقا آرین کار خودشو کرده بود و دور از چشم من و باباش یه تخمه کدو ی بزرگ قورت داده بود . خلاصه اونروز از کرج تا تهران تا آخر شب به خودش پیچید و ما هم دردش را نمی فهمیدیم تا اینکه فردا صبح  تخمه با مدفوعش دفع شد و  بچم احساس راحتی کرد و آروم گرفت. هرچی بگم کم گفتم که آرین تو باغ چی کار نکرد... همه چی را بهم ریخت و پشتیهای اونجارو انداخت و دستمال کاغذیهارو همه را از جاش در آورده بود و بستنیهامون را زمین ریخت و نباتهای کنار چای را زمین انداخت و........خلاصه همینطور ادامه داشت و در...
23 تير 1390

راه رفتن آرین

فکر میکنم یکی از زیباترین و شیرین ترین لحظه های عمر یه پدر و مادر وقتیه که غنچه نازشون تاتی تاتی کنه منم خدارو شکر این لحظه رو دیدم  آرین جون وقتی تازه راه افتاده بود اولش می ترسید و از دیوار و مبل کمک می گرفت تا اینکه الان که حدود 17 روز میگذره اعتماد به نفسش بالا رفته و به تنهایی راه میره و دیگه تو خونه موندگار نیست و فقط دوست داره کفشاشو پاش کنم و بره بیرون از خونه. راستی یه 2 روزیه دیگه موقع راه رفتن میدوه و خیلی ذوق داره بچم الهی مادر قربون اون پاهای قشنگش بره که اینقدر ناز روی زمین میگذاره و برمیداره خدا جونم به عظمتت شکر که قدرت راه رفتن به ما دادی...   ...
20 تير 1390
1